سفیدبرفی و یک کوتوله
دیروز خیلی ناراحت گم شدن حلقم بودم و خیلی بی حوصله ام شده بودم برای همین عسلو گذاشتم پیش باباش و بعد از مدتها با خاله الهام دوستم رفتیم بیرون . رفت و برگشتمون یک ساعت بیشتر طول نکشید ولی کمیت مهم نیست بلکه کیفیته که اهمیت داره . چون توی همین یک ساعت کلی خرید کردیم و حسابی دلمون باز شد . من یک پالتو خریدم به همراه تعدادی لوازم آرایش و خاله الهام هم فقط وسایل آرایشی خرید. تو راه برگشت دلم نیومد دست خالی برم خونه برای عسل هم یه عروسک خریدم . خلاصه وقتی اومدم خونه بازم یاد حلقم افتادم و حسابی خلقم گرفته شد و عسل خانم هم از همیشه بیشتر ادیت کرد و اصلا یک دقیقه هم نخوابید و تا ساعت 2 نصفه شب منو توی وبگردی همراهی کرد و جالب بود یا لب ت...
نویسنده :
مامان
21:21