عسل جونعسل جون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
شروع زندگیمونشروع زندگیمون، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره
بابا عبدالرضابابا عبدالرضا، تا این لحظه: 46 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره
مامان حدیثمامان حدیث، تا این لحظه: 38 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

شیرینی زندگیمون عسل

احساس مادرانه

1392/1/31 13:26
نویسنده : مامان
242 بازدید
اشتراک گذاری

 

تو را چه بنامم
تو را چه بنامم دخترم! تو كه قرار است مخاطب نامه هاي من و شنونده اسرار من باشي تو كه قرار است ادامه دهنده نسل من و آيينه فرداي من باشي.
من ـ مادر تو ـ براي تو چه بنويسم! براي تو كه هرگز نديدمت! و هرگز حضورت را شانه به شانه خود احساس نكرده ام.
تو را چه بنامم! به نام چه كس اين نامه را بنويسم! نام تو چيست نازنينم؟ به كدام نام تو را صدا بزنم! ميانديشم به تو و نامهايي كه برازنده وجود توست. ذهنم را مرور ميكنم. بايد بهترين نامها را براي تو برگزينم.
آيا تو را مهراوه بنامم! تو كه سرچشمة مهري و من ميتوانم در زير آبشار عطوفت و مهرباني تو لختي آرام بگيرم.
آيا تو را مونس بنامم كه هستي به حضور تو، دامن انس را تجربه ميكند.
تو را شكيبا بنامم كه صبر از تو درس صبوري ميآموزد.
تو را كيميا بنامم كه عشق به واسطه حضور تو در رگهاي سرد تزريق ميشود و داغي و حرارت وجود توست كه مس را به طلا مبدل ميسازد.
تو را حُسنيه بنامم كه حُسن خداوند در تو تجلي مييابد و زيباترين پديده خلقت در برابر تو به خضوع واداشته ميشود.
تو را مريم بنامم كه در بطن عصمت و عفت. درخت پاكي و طهارت مينشاني. تو را چه بنامم دخترم!
تو را اقدس بنامم كه در جايگاه قدس ربويي، قداست را تجربه ميكني. تو را اكرم بنامم كه سرشار از كرامت و سخاوتي.
تو را فرخنده بنامم كه سرچشمه شادي و طراوتي و به حضور توست كه پايكوبي و رقص و سرور معنا مييابد.
تو را ريحانه بنامم كه خود عين بهشتي و بهشت با تو و به حضور تو قرار ميگيرد.
تو را حوريه بنامم كه حرير نگاهت، صخرههاي عظيم و ستبر را به خضوع وامي دارد.
تو را زهرا بنامم كه چون گويي درخشنده بر تارك هستي، نور ميافشاني.
تو را فاطمه بنامم كه نگهدارنده هر آتشي و حرارت آتش به حضور تو خاموش ميگردد.
تو را زينب بنامم كه زينت پدري...
تو را چه بنامم دخترم!
اين همه، تنها بارقهاي اندك از آن چيزي است كه تو هستي و ميتواني باشي. قدر خودت را بدان دخترم!
هستي؛ بهاي سنگيني بابت خلقت تو پرداخته است. نكند منزلتِ خود را ارزان بفروشي. نكند سرمايه هاي خود را به دست دون مايگان بسپاري. مواظب باش! هر نامي براي تو كليد گنجي است. نكند كليدها را به دست نامحرمان بسپاري.
از گنجهايت نگهداري كن و به مادرت اجازه بده كه هر بار، در هر نامه، تو را به يك نام صدا بزند. نامهاي تو مخزن حقايقي است كه هستي هنوز از تفسير آن عاجز است.
تو را چه بنامم دخترم...

"تو را چه بنامم دخترم" نوشته خانم زهرا زواریان.

فانتزی رویایی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)