دختر گلم
سلام عزیزم از اینکه انقدر دیر اومدم واقعا شرمنده ام . این چند وقت خیلی درگیر کارام بودم برای همین وقت آپ کردن نداشتم. عزیز دلم این چند وقته انقدر مامان جون برات لباسای خوشگل خریده که هیچ حد و حساب نداره . انشالله حتما عکساشو برات می ذارم .
از طرف دیگه بوی بهار میاد و همه در تکاپوی خانه تکانی عیدهستن ولی عزیزم من هنوز هیچ کاری نکردم تازه می خوام فردا شروع کنم به تمیز کردن و امیدوارم بابات بهم کمک کنه وگرنه من تنهایی از عهده کارها بر نمیام.
عزیز دلم دیشب رفتم سونو هم اینکه نگران وضعیتت بودم و هم اینکه دوست داشتم ببینم برات چه نوع اسباب بازی بخرم فدات.
دیشب که از سر کار برگشتم با بابات رفتیم مطب سونوگرافی قبلش بابایی برام یه شیرعسل خرید تا شیرینم حسابی تکون بخوری وقتی روی تخت دراز کشیده بودم دکتر خوب شما رو بررسی کرد و بعد از 10 دقیقه بهم گفت برو قدم بزن تا جنسیتشم بهت بگم.
با بابایی بیرون اومدیم و قدم زدم این بار خانم دکتر هم (همسر آقای دکتر) هم بود و دوتایی با هم وضعیت شما رو بررسی کردن . شیرینم جالب بود که شما خواب تشریف داشتید و خانم و آقای دکتر هر کاری کردن شما بیدار نشدید. خلاصه بعد از اینکه به وضعیت خوابیدن شما خندیدن به من گفتن دوباره برو قدم بزن .
شکرم بعد از نیم ساعت من مجددا رفتم روی تخت دراز کشیدم این بار با اینکه شما بیدار بودید ولی انگار دوست نداشتی خودتو به ما ها نشون بدی . خلاصه آقای دکتر و خانم دکتر بعد از کلی بررسی تشخیص دادن که شما یک گل دختری .
و اینطوری شد که ما صاحب یک خانم خانما شدیم.